ایران شناسی > مجموعه ها
 
کتاب خوانی کتابخانه شخصی کتاب های برگزیده گالری اخبار کتاب بچه خوانی
بازگشت به صفحه قبل
 
     
 

مازندران

مازندران

 


مازندران درشمال ايران، با مساحتي حدود23833 کيلومترمربّع، بين درياي خَزَر، جمهوري ترکمنستان و استان هاي گلستان، سِمنان، تهران، زنجان، و گيلان جاي دارد. جلگه ی کناره ی درياي خَزَر سرزمين هلالي شکل همواري است که کوه هاي البرز آن راازقسمت داخلي کشور جدا کرده. آب و هواي مازندران معتدل و مرطوب است و جريان بادهاي سيبري و اقيانوس اطلس و درياي مديترانه در زمستان و تابستان باعث ريزش برف و باران فراوان مي شود و بر رطوبت هوا مي افزايد.
دراين استان رودخانه هاي بسيارجاري است. سدّ لار درقسمت بالاي رودخانه پُر آب و دائمي هَراز، امکان آبياري کشتزارهاي وسيعي را در منطقه فراهم آورده است. درياي خَزَر، بزرگترين درياچه جهان، درشمال استان مازندران قراردارد. دومرکز ماهيگيري شيلات دررامسر با صيد ماهي خاويارازعوامل مهّم اقتصادي استان است. ازديگر امتيازهاي اين استان وجود پوشش گياهي وسيع است که به صورت جنگل ها و چراگاه ها سراسر منطقه را پوشانده و امکان پرورش انواع دام ها و پرندگان بومي و مهاجررا فراهم آورده.

صنایع دستی استان مازندران
از صنایع دستی موجود در استان مازندران می توان به قالی بافی، گلیم بافی، جاجیمچه بافی، بافت گلیچه، چوقا، شمد و ملحفه، سوزن دوزی، رنگرزی و چاپ سنتی سفالگری و سرامیک سازی، فرآورده های پوست و چرم، هنرهای مرتبط با فلز، هنرهای مرتبط با چوب، حصیر بافی، طراحی سنتی و نگارگری، صحافی و جلد سازی سنتی، صنایع دستی دریایی عروسک سازی اشاره کرد.
قالی بافی و گلیم بافی از رشته های اصلی و اساسی مازندران نیست ولی در استان بافته می شود. در شرایطی که فرش در بعضی مناطق حرف اول برای ابراز وجود دارد تنها شهرت خود را در مازندران به سایر رشته ها واگذار کرده است و نقشه هایی که درمازندران بافته می شود مربوط به سایر مناطق است.
دستبافی (نساجی سنتی):
امروزه دستبافی به صورت تهیه و تولید انواع پارچه ها و برخی زیراندازها جاجیم، جاجیمچه، روتختی، رومیزی، روسری، لباسهای محلی، ملحفه و شمد و ... . در بسیاری از مناطق روستایی و برخی نقاط شهری استان مازندران مرسوم است. رامیان در استان مازندران نیز یکی از مراکز مهم پارچه های ابریشمی محسوب می شود. بعضی از دستبافان از دستگاههای ساده بافندگی نظیر دستگاههای "دووردی" و "چهاروردی" استفاده می نمایند و برخی از آنها دستگاههای ژاکارد دستی، تک فاز و سه فاز را نیز به تدریج جایگزین دستگاههای قدیمی نموده اند.

قالی کلاردشت:
قالی کلاردشت، فرشی است که در منطقه مازندران و حتی در ایران، بسیار ناشناخته است و حتی بین تجار و بافندگان نیز نا آشنا است. این قالی در بازار داخل بطور کل خریدار بسیار اندکی دارد و تنها گروهی از صادر کنندگان قالی اقدام به صادرات آن به کشورهای اروپایی می نمایند.
معروفترین قالی کلاردشت در روستای مکارود استان بافته می شود. قالی کلاردشت جزء قالیهای درشت با فت می باشد که به قالی خرسک نیز معروف است. نقوش قالی کلاردشت عمدتاً ذهنی و بدون نقشه هستند. در نقشهای قالی کلاردشت گویی طبیعت زیبا و در عین حال سخت کوهستانی متجلی می شود.
نقش "مل چفته" در حاشیه گلیم هرسین دقیقاً در حاشیه نقش متن یک قالی قدیمی کلاردشت مشاهده می شود. از دیگر نقوش قالی در کلاردشت می توان به نقش جنگلی، صندوقی، رودبارکی، مجمه ای، گل سینی، عینکی، چخماقی، رسولی، شمله، خرکی، شکری، سیخ کبابی و مزلقان اشاره کرد.
گلهایی که در متن فرش کلاردشت استفاده می کنند، عبارتند از:
رسین گل (که به آن"طناب رسن" می گویند)، شاخ نر، چنگ گربه، گل کلوچه، حلوا قجل( که یک نوع حلوا با کره محلی و عسل درست می شود)، نقشه گوزن، گنجشک، مسیر کاه گل، شانه هیری، گل ترکمن، گل لاری، گل شاه عباسی، پیل مل یا پول گردن، ماهی گل، گل چخماق، لوله پنجه، پیچ پیچی، پمپال، گل سینی، میش دندان، گل پیاله، پتو گل، کریم خانی، چهارواز، چنار، گل شیدی، پل بز(بز بدون شاخ) و بز چلچله ای(بز شاخ دار)
سفالگری و سرامیک سازی:
خاک رس که ماده اولیه کوزه گری است تقریباً در هر کشوری و در هر منطقه ای یافت می شود. و وقتی که بشر اولیه زندگی شکاری خود را تبدیل به دامداری و کشاورزی کرد کوزه های سفالینه نیز به وجود آمد. سفالگری در مازندران نیز از رشته های بسیار رایج است. خاک رس در منطقه بسیار یافت می شود و به دلیل در دسترس بودن خاک رس، این از رشته های رایج استان می باشد. مهمترین مراکز سفالگری استان مازندران عبارتند از کلاگر محله جویبار در 19 کیلومتری قائم شهر، چالوس، تنکابن و برخی از روستاهای بابل و آمل.

حصیر بافی:
حصیربافی نیز از جمله هنرهایی است که جنبه خود مصرفی دارد ولی در حال حاضر جنبه هنری کمتری دارد و بیشتر برای روزمره استفاده می شود
طراحی سنتی و نگارگری:
طراحی سنتی و نگارگری بسیار محدود است و تقریباً می توان گفت حرفی برای گفتن در این خطه سبز ندارد.

کنده کاری روی چوب:
در استان مازندران به دلیل شرایط جوی و محیطی و وجود جنگل های فراوان تولید صنایع و هنرهای چوبی بسیار رایج است. از جمله اشیای کنده کاری شده، پیمانه و ظرف شیر، قاشق شربت خوری، صندوق تخته شطرنج یا تخته نرد و قندان و مجسمه های حیوانات است.
چوبهایی که برای این رشته هنری استفاده می شود چوبهایی هستند که دارای سطح صاف و مناسبی می باشند مثل چوب گردو، فوفل، راش انار سرخ، انار زرد و افرا. اما برای کارهای ظریفتر از چوب گلابی استفاده می شود.
ایجاد نقشهای برجسته از جمله فنون معمول است، و آن را منبت می نامند.یکی دیگر از روشهایی که زیاد به کار برده می شود و با برجسته کاری ترکیب می شود، مشبک است. یکی از فعالیتهای منبت کاران در گذشته ساختن قالبهای مشبک در و پنجره بود، که گاهی اوقات فضای بین گره ها با شیشه رنگی پر می شد، این گره ها را قامه می نامیدند.

نمدمالی:
نمد مالی یکی از رشته های مهم استان است. تهیه نمد براساس دو خاصیت پشم است، یکی خاصیت جعدیابی و دیگری پوسته ای شدن. زمانی که پشم در حرارت مرطوب مجعد شده و الیاف آن درهم می روند پوسته ها نمی گذارند الیاف دوباره از هم باز شوند این بهم پیچیدگی، بافت نا منظمی درست می کند که اگر ترکیبات نمدسازی (مانند خاک نمد) را به آن بیافزایند محکمتر می شود.

مازندران
با اين امکانات طبيعي، مازندران ازمناطق مهّم کشاورزي و دام پروري ايران به شمار مي رود. برنج، پنبه، دانه هاي روغني سويا، گندم، جو، و چاي با بهترين کيفيّت و به ميزان فراوان دراين منطقه، به خصوص اطراف سدّلار، توليد مي شود. تشکيلات وسيع ماهيگيري که خاويار آن شهرت جهاني دارد و پرورش گسترده دام و طيور و زنبور عسل نيز در اقتصاد منطقه نقشي عمده دارد.
مازندران منطقه اي صنعتي نيز به شمار مي رود. کارخانه هاي نسّاجي، پتوبافي، توليد کليد و پريز برق، پلاستيک سازي، و استخراج معادن زغال سنگ و روي و اکتشاف مخازن نفت درشهرهاي مختلف استان به رشد صنعتي اين منطقه کمک کرده اند. صنايع دستي، انواع قالي و قاليچه، به خصوص با نقش ترکمني، نجّاري و انواع کارهاي هنري روي چوب، زيلو و حصير نيز از منابع مهّم اقتصادي استان مازندران است.
استان مازندران 2796120 نفر جمعيّت دارد که اکثريت آن به گویش مازندراني-بازماندهء زبان ايرانيان قديم (پارسي ميانه)- سخن مي گويند. ترکي با لهجه ترکمني نيز زبان ايل ترکمن است که در گنبدقابوس جاي دارند و در جلگه گرگان ييلاق و قشلاق مي کنند. اکثر مردم مازندران مسلمان شيعه اند و ايل ترکمن سنّي مذهب.
استان مازندران بيست شهرستان دارد از جمله: ساري (مرکز استان)، کُردکوي، قائم شهر (شاهي)، بابُل، آمُل، نور، بندر ترکمن (بندر شاه)، بهشهر، سواد کوه، نوشهر) تُنِکابن (شهسوار)، و رامسر.

ساری
اين شهردرفاصله 277 کيلومتري تهران، ميان درياي خَزَر و رشته کوه هاي البرز قراردارد و از مشرق به بهشهر و از مغرب به قائم شهر (شاهي) محدود مي شود. دو رشته کوه هاي البرز، که درجنوب ساري قرار گرفته، و هفت رشته فرعي که درجهت تقريباً جنوب به شمال و مايل به غرب ساري مي گذرد، همه پوشيده از جنگل انبوه است. اين بلندي ها تنهاچند گذرگاه سخت دارد. آب وهواي ساري معتدل و مرطوب است و رودخانه هاي بسيار از جمله رود تَجَن و شاخه هاي آن از شهر مي گذرد.
ساري در اواخر قرن اوّل هجري/هفتم ميلادي، به دستور اسپهبد طبرستان، درهمسايگي يکي ازشهرهاي باستاني ساخته و بهنام فرزند او سارويه خوانده شد. اين شهر مرکز فرمانروايي نخستين پادشاهان ايراني بعد از اسلام بود. طاهريان، حسن بن زيد از علويان طبرستان، و آل باوَند درآن جا حکومت مي کردند.
ساري اواخر قرن سوّم هجري/نهم ميلادي درتاخت و تازاقوام بيگانه درآتش سوخت. درقرن چهارم هجري براثر سيل آسيب ديد و درحمله سلطان تَکِش خوارزمشاه به گرگان ومازندران به کلّي ويران شد. سپاهيان سلطان محمّدخوارزم شاه و درپي ايشان مهاجمان مغول شهر را تاراج و ويران کردند. پس از اندک آباداني، اين شهر باز درحمله اميرتيمور غارت شد و شمار بسياري از ساکنانش کُشته شدند. شاه عبّاس صَفَوي به آباداني آن همّت گماشت. امّا در قرن سيزدهم هجري/نوزدهم ميلادي، ابتدا زلزله و پس از آن طاعون شهر را ويران و از مردم خالي کرد.
در زمان سلطنت پهلوي، با توجّه خاص رضا شاه به شهرهاي مازندران و گذر راه آهن سراسري ايران از کنارساري، اين شهر با ساختمان هاي دولتي و خيابان هاي بسيار آراسته شد و همچنان مرکز استان مازندران باقي ماند.
از آثار تاريخي ساري يکي بُقعه ملاّمجدالدّين از اوّلين قرن هاي اسلامي است که کتيبه اي دارد. امام زاده يحيي، برج سلطان زين العابدين با گنبد مخروطي هشت تَرک متعلّق به اوايل قرن نهم هجري/پانزدهم ميلادي و مسجدجامع اين شهر،که به زمان خلافت هارون الرشيد باز مي گردد، از ديگر بناهاي مذهبي و تاريخي شهر ساري است.

آمُل
اين شهردرکناره ی درياي خَزَر بين بابُل و نوشهر واقع شده و ازجنوب به رشته کوه هاي البرز محدود است. رودخانه هَراز ازميان شهر، که آب و هوايي گرم و مرطوب دارد، مي گذرد و به درياي خَزَر مي ريزد. آمُل کنوني در نزديکي شهر قديمي بناشده که گويا محلّ سکونت آماردها، ازاقوام بومي پيش ازآرياييان، بوده است. آمُل درقرن هاي نخست اسلامي مرکز فرمان روايان عرب بود. اگرچه طاهريان و علويان مرکزمازندران را به ساري منتقل کردند، امّا پس ازايشان آمُل دوباره اهميّت سياسي خود را باز يافت. درقرن چهارم هجري/دهم ميلادي آمُل شهري آباد و پرجمعيّت بوده که دو مسجد و يک بيمارستان داشته و فراواني محصول برنج موجب رونق تجارت آن بوده است. درقرن پنجم هجري سلطان مسعود غزنوي به اين شهر لشکر کشيد و آن را غارت کرد. دو قرن بعد، سلطان محمّد خوارزم شاه نيز به مازندران حمله بر دو شهرهاي آن ازجمله آمُل را تصرّف کرد و برآن خراج سنگيني بست. باحمله مغول هم آمُل ويران شد و هم سلطان خوارزمشاه از ميان رفت. حمله وکشتار اميرتيمور بازهم آمُل را درهم کوفت. اگرچه سادات مرعشي شهر را باري ديگر از نو بنا کردند، امّا ديگر اهميّت گذشته را باز نيافت. از مهّم ترين آثار تاريخي اين شهر گنبدهاي ناصرالحق و شمس طَبَرسي درکناريکديگر است که اکنون خرابه اي از آن باقي مانده. ازبناهاي مذهبي ديگرآمُل بُقعه سه سيّد يا ميرحيدر و امام زاده ابراهيم از فرزندان امام موسي کاظم است که ساختمان آن به اوايل قرن دهم هجري/شانزدهم ميلادي باز مي گردد.

بابُل
اين شهر در 268 کيلومتري تهران، ميان درياي خَزَر و ارتفاعات البرز و شهرهاي آمُل و شاهي واقع شده است. بخش جنوبي اين شهر کوهستاني است و آب و هواي سردسير دارد امّا بخش شمالي آن، که دردشت قرار گرفته، داراي آب و هواي جلگه اي معتدل است. رودخانه بابُل که از اين شهرمي گذرد از سواد کوه سرچشمه مي گيرد و پس از عبور از بابُلسر به درياي خَزَر مي ريزد.
در سده هاي اوّل اسلامي به جاي بابُل دهکده اي به نام مامَطير قرار داشت که هنگام قيام زيديان علوي طبرستان اعتبار يافت. درقرن هشتم هجري/چهاردهم ميلادي با روي کار آمدن سادات مرعشي در شمال ايران، بابُل مرکز رفت و آمد دراويش نقاط مختلف شد. درهمين زمان کشتي هاي بازرگاني از بندر حاجي طَرخان درساحل غربي درياي خَزَر به بندر مشهدسر، که امروز بابُلسر خوانده مي شود، رفت و آمد مي کردند و چون داد وستد کالا درمحل امروزي بابُل انجام مي گرفت آن جا به نام بارفروش شهرت يافت.
درقرن دهم هجري/شانزدهم ميلادي، به فرمان شاه عبّاس بزرگ، که با مرعشيان مازندران خويشاوندي داشت، دراين شهر آباداني هايي صورت گرفت. ازجمله در قسمت جنوبي شهر باغ شاه يا باغ اِرَم ساخته شد. زنديه نيز باساختن بناهايي، از جمله پلي بر روي رودخانه، به اين شهر توجه داشتند. امّا قاجاريه به سبب دشمني با زنديان آن را واگذاشتند و شهر رو به خرابي رفت. باوجود اين بابُل دوباره اعتبار يافت و تاپيش از انقلاب اکتبر 1917 روسيه يکي از مراکز مهّم بازرگاني شمال با آن کشور بود.
بابُل، که در دوره سلطنت رضاشاه چنين نام گرفت، امروزه شهر بزرگي است که به واسطه قرارگرفتن بر سرراه اسفالته شمال و راه کناره رفت و آمد بسيار در آن صورت مي گيرد و از مراکز مهمّ جهانگردي و کشاورزي استان است.
بابُل آثار تاريخي و بناهاي قديمي بسيار دارد که بيشتر آن ها بازمانده از قرن هاي هشتم و نهم هجري است. امام زاده ابراهيم در بابلسر، مقبره ی درويش فخرالدين و بقعه ی سلطان محمّدطاهر، فرزند امام موسي کاظم(ع)، در چهارکيلومتري بابُل از آن جمله اند. بقعه شيخ طَبَرسي و مسجد جامع از ديگر آثار تاريخي اين شهر است.

قائم شهر(شاهي)
قائم شهر، که پيش از انقلاب اسلامي شاهي نام داشت، در دشت سبز و خرّم ساحل درياي خَزَر، بين دو شهر ساري و بابُل واقع شده و تا تهران 257 کيلومتر فاصله دارد. کوهستان هاي البرز در جنوب اين شهر کشيده شده است و دو رودخانه بابُل و تالار از آن مي گذرد.
تاپيش از توسعه و عمران اين منطقه درعصر پهلوي اوّل، قائم شهر دهي کوچک به نام علي آباد از بخش هاي ساري بود. امّا قرار گرفتن بر سر راه آهن سراسري و تأسيس کارخانه هاي بزرگ ريسندگي، بافندگي، گوني بافي، برنج پاک کني و کنسروسازي آن را به يک شهر صنعتي فعّال مبدّل کرد و بناهاي زيباي کاخ سلطنتي وهتل و ادارات دولتي شکوهي خاص بدان بخشيد.
منطقه اي که قائم شهر درآن قرار دارد، محلّ اصلي زندگي تيپورها، نخستين ساکنان باستاني مازندران، است که کلمه طبرستان از آن آمده. درنخستين سده هاي اسلامي، اسپهبدان مازندران با شجاعت در برابر مهاجمان عرب ايستادگي مي کردند و به همين جهت درنوشته هاي آن زمان از ايشان به نام ملوک جبال بسيار ياد شده است.

پل راه آهن ورسک (بین شاهی و فیروز کوه)
مهّم ترين بناي تاريخي اين ناحيه برج رِسکِت دردهي به همين نام نزديک قائم شهر است. اين برج آجري گِرد با گنبد شلغمي شکل از بناهاي آغاز قرن پنجم هجري/يازدهم ميلادي است که دو رشته کتيبه به خط پهلوي و کوفي دارد و آن را مدفن يکي از شهرياران آل باوند مي دانند. برج لاجيم معروف به مقبره ی امام زاده عبدالله در روستاي لاجيم نيز با دو کتيبه به خطّ پهلوي و کوفي، ديگر يادگار تاريخي اين منطقه است که بر روي آن تاريخ 413 هجري قمري (1022 ميلادي) ديده مي شود.