ایران شناسی > مجموعه ها
 
کتاب خوانی کتابخانه شخصی کتاب های برگزیده گالری اخبار کتاب بچه خوانی
بازگشت به صفحه قبل
 
     
 

شاهسَوَن ها

شاهسَوَن ها

شاهسَوَن ها که در شمار ايلات ترک زبان ايران اند درشهرهاي اَردَبيل، زَنجان و شمال فارس و شهر ساوه سکونت دارند. قشلاق آن ها دشت مُغان و ييلاق آن ها بين اَردَبيل و مشکين شهر به طرف کوه سَبَلان است. شاهسَوَن ها پيرو مذهب تشيّع اند و به لهجه ترکي آذري سخن مي گويند و شامل تيره هاي گوناگون اند. ايلات شاهسَوَن از زمان صَفَويه به بعد در دوره هاي مختلف به وسيله فرمان روايان ازجايي به جاي ديگر کوچ داده شده اند. دوتيره از شاهسون ها که امروز در ساوه ساکناند يکي در زمان شاه عبّاس بزرگ از شيراز و ديگري، به احتمال زياد در دوران نادرشاه افشار، از مُغان به اين ناحيه کوچ کرده اند. در نيم قرن اخير، دشت مُغان با فعاليت هاي گسترده کشاورزي مکانيزه محل سکونت قسمتي از ايل شاهسَوَن شده است. شاهسَوَن، يا دوستدار و فدايي شاه، نامي است که در زمان صَفِويه به سپاهيان قِزِلباش داده شد. درآغاز قِزِلباش به معني سُرخسر نام گروهي از مريدان شيخ جُنَيد صَفَوي از صوفيان به نام غرب ايران بود که با تعليمات مذهبي شيخ براي جنگ و محاربه با دشمنان شيعيان و کُفّار آماده شده بودند. اينان همگي از طوايف مختلف ترکمن برگزيده شده و به چالاکي و خشونت بسيار در نبرد شهرت داشتند. وظيفه طوايف مختلف که در سپاهيان قزلباش گرد آمده بودند جهاد با کُفّار، ترويج مذهب شيعه دوازده امامي و پاسداري از سلطنت صَفَوي بود. آنان در راه مقاصد شاه که اورا مرشد کامل مي دانستند فداکاري مي کردند و در مقابله با دشمنان صَفَويان و مذهب تشيّع از هيچ خشونتي اِبا نداشتند.
 
نه طايفه روملو، شاملو، اُستاجلو، تِکِّلو، ذوالقدر، قاجار، افشار، ورساق و صوفيان قراباغ درسپاهيان قزلباش وارد شده بودند. شاه اسماعيل صَفَوي پس از فتح هر ولايت غنائم و زمين ها را بين سران اين طوايف که سرداران سپاه او بودند تقسيم مي کرد و آنان را درهر ولايت باالقاب وعناويني چون اميرالاُمرا، بيگ، بيگلربيگ، خان و سلطان به حکومت مي گماشت. سپاهيان قِزِلباش نخستين بار در قرن نهم هجري/پانزدهم ميلادي سلطان حيدر و پسر او شاه اسماعيل را در رسيدن به سلطنت ياري کردند. نخستين بار به دستور سلطان حيدر اينان تاج قِزِلباش بر سر گذاشتند تا از ديگر صوفيان ممتاز باشند. تاج قِزِلباش کلاه نمدين سرخ رنگي بود که نوکي بلند و ضخيم داشت. قسمت بالاي کلاه به عدد دوازده امام، دوازده چين کوچک يا تَرَک مي خورد. دورا دور کلاه سرخ دستاري سپيد يا سبز از پشم يا ابريشم مي پيچيدند که آن را به صورت عمامه بزرگي جلوه مي داد و نوک سرخ بلند و دوازده تَرَک کلاه از ميان عمامه بيرون مي ماند.
فتوحات شاه اسماعيل و گماشتن سران قِزِلباش به حکومت هاي محلّي به زودي سراسر ايران را در اختيار آنان قرار داد. نفوذ فوق العاده سران قِزِلباش که با حرص و آز درجمع مال و کسب قدرت همراه شده بود، عاقبت اوضاع را در هم ريخت. آنان وليعهدِ شاه طهماسب را کُشتند و به ميل خود ديگران را به قدرت رساندند و فراتر از اين با دشمنان ايران براي حمله و تجاوز بر ولايات سرحدي هم داستان شدند.
هنگامي که شاه عبّاس بزرگ به سلطنت رسيد به محدود کردن قدرت و اختيار سران قِزِلباش همّت گماشت. وي دو دسته سپاه منظّم، يکي از غلامان ترکمن گُرجي، چَرکَس و ارمني و ديگر از رعاياي تاجيک (غيرترک) و ايراني ترتيب داد. سپاه دوم با سلاح آتشين نيز مجهز بود. اين نيروها علاوه بر سپاهيگري مقابله با سران قبايل ترک و حفظ توازن قدرت ميان آنان را نيز به عهده داشتند.