ایران شناسی > مجموعه ها
 
کتاب خوانی کتابخانه شخصی کتاب های برگزیده گالری اخبار کتاب بچه خوانی
بازگشت به صفحه قبل
 
     
 

کیانیان

کیانیان

- كيقباد
بنا به روايت شاهنامه ، پس از درگذشت گرشاسب ، چون توس و گستهم فر ايزدي نداشتند ، با زال و موبدان كنكاش كردند . او رستم را به البرز كوه فرستاد تا كيقباد را به استخر آورد . پس از رسيدن كيقباد به پادشاهي ، تورانيان به ايران هجوم آوردند و لي شكست خورده و برگشتند . كيقباد بسيار دادگر بود و سپس حكومت زابلستان را به رستم داد و پس از آن شهر استخر را پايتخت خود كرد و به عمران و آباداني شهر ها پرداخت . چند شهر تازه بنا كرد و صد سال پادشاهي كرد .
كيقباد به معني ارجمند و گرامي است . همسر فرانك كيقباد نام داشته كه از نسل منوچهر بوده است . به شاهان افسانه اي از كيقباد به بعد تا كيخسرو لقب «كي» داده شده است و به اين مناسبت اين سلسله را كياني ناميده اند.
- كيكاوس
بنا به روايت شاهنامه ، در آغاز پادشاهي كيكاوس پسر كيقباد ديوي از ديوان مازندران به نام رامشگر به بزم او رفت و سرودهايي درباره زيباييهاي مازندران خواند و او شيفته مازندران شد . لشگري آراست . مي خواست به مازندران يورش برد و آن سرزمين را بگيرد . هر چند زال و پهلوانان او را اندرز دادند سودي نداشت . سرانجام به مازندران لشگر كشيد و ديو سپيد او را شكست داد و با پهلوانانش وي را در بند كرد . پس از مدتي چشمانش كور شد . رستم وقتي آگاهي يافت ، با لشكري به مازندران رفت و پس از كشتن ديو سپيد و ارژنگ ديو، مازندران را تصرف كرد و خون جگر ديو سپيد را گرفت و در چشمان كيكاوس و پهلوانان چكاند تا بينايي شان را بدست آوردند . كيكاوس پس از رستگاري حكومت نيمروز را با تاج و تخت به رستم بخشيد و به ساير پهلوانان از جمله به توس و گودرز و بيژن و گيو عطاياي زياد داد . پس از آن كيكاوس با شاه هاماوران جنگيد و با دختر او سودابه ازدواج كرد ، اما شاه هاماوران كيكاوس و سودابه را به زندان انداخت .
رستم به آنجا لشگر كشيد و شاه هاماوران را شكست داد و كيكاوس و يارانش را آزاد كرد . پس از آن كيكاوس دستور داد در كوه البرز كاخها و سراها ي ويژه برايش بسازند . او در اثر وسوسه هاي اهريمن و آموزش ديوان از راه منحرف شد و به وسيله عقابها سفري به آسمان كرد و در جنگلي در آمل فرود آمد . رستم او را باز گرداند . بنا به تحريك همسرش سودابه كه شيفته سياووش شده بود را از ميان آتش گذراند . وقتي بي گناهي سياوش ثابت شد و از آتش سالم بيرون آمد با سپاهي او را به جنگ افراسياب فرستاد و افراسياب پس از شكست درخواست آشتي كرد و سياوش با او آشتي كرد و سپس با دخترش فرنگيس ازدواج كرد . از اين ازدواج كيخسرو به دنيا آمد .
- كيخسرو
بنا به روايت شاهنامه ، هنگامي كه سياوش كشته شد افراسياب پسر او كيخسرو را به شبانان سپرد تا راه و روش شاهان را نياموزد . كيخسرو نزد شبانان پرورش يافت . ولي دلبستگي او به تير و كمان و شكار و دلاوري شبانان را به ستوه آورد . به خواهش شبانان پيران او را به نزد خود آورد . در آن دم كيخسرو ده ساله بود . همين جا بود كه از نژاد خود آگاه شد . روزي افراسياب او را خواست . او به راهنمايي پيران خود را كودن نشان داد و به همين دليل از مرگ نجات پيدا كرد . به دنبال آن همراه مادرش به سياوشگرد رفت .
گيو كه از ايران براي يافتن كيخسرو به توران آمده بود ، او را در كنار چشمه اي يافت و همراه فرنگيس به ايران آورد . سياوش را نيز به ايران آورد كيخسرو پس از آمدن به ايران دژ بهمن را گرفت و اژدهايي را كه در فارس و اصفهان پيدا شده بود كشت . سپس كيكاوس تاج شاهي را به او بخشيد و او را به تخت شاهي نشانيد . پس از آن به يك يك پهلوانان ارمغانهايي بخشيدند سياوش پهلوانان را به كين خواهي پدر به جنگ افراسياب روانه ساخت و فرماندهي سپاه را به توس داد ولي در اين جنگ توس شكست خورد و برادرش فرود در جنگ كشته شد . كيخسرو توس را زنداني كرد و سپس بنا به خواهش رستم او را بخشيد . براي بار دوم سپاهي به فرماندهي توس و گيو به ميدان نبرد فرستاد . پس از نبردهاي سخت افراسياب و گرسيوز در ميدان جنگ كشته شدند و توران را گرفتند مدتي بعد كيخسرو از زندگي نااميد شد و از خدا خواست زندگي او را به پايان آورد و جانش را بستاند .
او سپاهيانش را در يكجا گرد آورد و رستم و گيو و توس را به فرمانروايي بخشهايي از ايران گماشت و پس از بخشيدن گنجهايش به گودرز و بدرود گفتن با سپاهيان و سران كشور به سوي كوه رهسپار شد . در اين راه گيو و توس و بيژن و گستهم همراه او بودند . كيخسرو در كوه ناپديد شد و چهار پهلوان ديگر هنگام بازگشت دچار كولاك شدند و به جاودانگي پيوستند . پس از او تخت پادشاهي به لهراسب رسيد .
- لهراسب
بنا به روايت شاهنامه ، لهراسب كه از خانواده كيان و از پشت پشين وكيقباد است . وقتي او بر تخت شاهي نشست به دادگري وآباداني كشور پرداخت و كاخها و كويها بنا كرد و پايتخت خود را به بلخ برد و آتشكده آذر برزين را در بلخ ساخت .
لهراسب دو پسر داشت يكي گشتاسب و ديگري زرير . گشتاسب از پدر آزرده شد و به روم رفت و در آنجا كتايون دختر قيصر را به زني گرفت و سپس به ايران بازگشت . لهراسب تاج و تخت شاهي را به او بخشيد و خود به نوبهار بلخ رفت و به ستايش و نيايش خدا پرداخت هنگامي كه زرتشت دين تازه آورد ، او هم پذيراي كيش وي شد . دين يكتا پرستي در زمان او گسترش يافت او ، سرگرم پرستش اهورامزدا بودتا اينكه در يورشهاي ارجاسب توراني در صد و بيست سالگي كشته شد .
- گشتاسب
بنا به روايت شاهنامه ، گشتاسب پسر لهراسب است . او از پدرش درخواست كرد كه تاج و تخت را به واگذارد اما پدرش نپذيرفت و او به روم رفت و در آنجا شاگرد آهنگري شد و چون زورمند بود پتك سندان را شكست وآهنگر بيرونش كرد . پس از آن مهمان يك روستايي شد . آن روستايي از نژاد فريدون بود و به گشتاسب گفت از دختر قيصر روم خواستاگاري كند .
قيصر ، گشتاسب را به كاخ آورد و به پشتيباني او از كشورها خراج خواست تا نوبت به ايران رسيد . قيصر سفيري به ايران فرستاد . لهراسب در انديشه فرو رفت و از او پذيرايي كرد و دليل گستاخي قيصر روم را پرسيد . او گفت داماد قيصر كارهاي حيرت انگيزي انجام داده است و باج از خزرها مي گيرد . لهراسب دانست كه داماد قيصر گشتاسب است . او زرير را فرستاد تا گشتاسب را به ايران بياورند گشتاسب و كتايون به ايران آمدند و لهراسب تاج كياني را برسر او گذاشت .
زرتشت در زمان او ظهور كرد و او دين زرتشت را پذيرفت و به گسترش آن پرداخت . در او زمان جنگ بين ايران و توران درگرفت و زرير و سي و هشت پسر گشتاسب در جنگ كشته شدند . پس از مدتي اسفنديار تاج و تخت را از پدرش خواست . او گفت هرگاه رستم را دست بسته پيشم آوري آنرا به تو خواهم داد ، ولي اسفنديار به دست رستم كشته شد و پس از آن بهمن پسر اسفنديار به شاهي رسيد .
با رواج دين زرتشت ارجاسب آنرا بهانه قرار داد و به ايران حمله كرد . گشتاسب هم با لشكري در برابر او ايستاد . در اين جنگ پهلوانان ايراني كشته شدند و اسفنديار سپس به تورانيان تاخت و بسياري از آنان را كشت و در حمله دوم به بلخ كه بوسيله ارجاسب صورت گرفت زردشت به دست يك توراني كشته شد.