ایران شناسی > مجموعه ها
 
کتاب خوانی کتابخانه شخصی کتاب های برگزیده گالری اخبار کتاب بچه خوانی
بازگشت به صفحه قبل
 
     
 

کارگاه شاهنامه خوانی در تابستان 1393

برگزار کننده : سازمان اسناد و کتابخانه ملی- اداره کل اطلاع رسانی

کارگاه شاهنامه خوانی در تابستان 1393

 بازنويسي داستان و مجري برنامه : ساناز شجاعي (كارشناس كتابخانه ملي )

تاريخ : تيرماه 93

 

به نام خداوند جان و خرد                    کزین برتر اندیشه بر نگذرد

استاد ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ و حماسه سرای ایران و جهان است. او در روستای باژ در شهر توس به دنیا آمد. سال تولد او ۳۲۹، وفات او۴۱۱هجری قمری بوده است. عنوان شاهنامه مركب از دو جزء "شاه" و "نامه" است. نامه در گذشته به معنی کتاب و نوشته است پس شاهنامه به معنای کتاب شاهان است. در شاهنامه ۵۰ پادشاه وجود دارد که اولین شاه، کیومرث است. هر شاهی نماینده انسانها و شرایط حاکم آن دوره است. کلمه رستم از دو بخش، "رُس" به معنی روئیدن و "تَهم" به معنی نیرومند است. رستم به معنای "نیرومند روئیده "و از القاب او "تهمتن" یعنی کسی که بدن نیرومند دارد، و تهمینه نام همسر رستم به معنی "زن نیرومند" است.
 بخش های شاهنامه:
 شاهنامه شامل سه بخش است: بخش اساطيري كه سرگذشت شاهان" پيشدادي" از کیومرث تا نوذر است و حدودِ يك دهم شاهنامه را در برمي‌گيرد. بخش حماسي كه بيش از نيمي از شاهنامه است و شامل داستان‌هاي پهلواني به خصوص در زمان پادشاهي "كيانيان" است و بالاخره بخش تاريخي كه يك سوم شاهنامه را در بر مي‌گيرد و از ابتداي حكومت" ساسانيان" تا حمله‌ٔ اعراب را شامل مي‌شود.
فردوسی آغاز کتاب خود را با ستایش خداوند بزرگ آغاز می کند :
به نام خداوند جان و خرد                  کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خِرَد = دانايي، قوّّه تشخیص انسان.
( آغازکتاب با نام خداوندی که صاحب جان و خرد ماست و اندیشه انسان تا همین حد توان شناخت خداوند را دارد ).
خداوند نام و خداوند جای                  خداوند روزی ده رهنمای
از آنجایی که خِرد برای فردوسی جایگاه  بالایی دارد بعد از ستایش خداوند به ستایش خرد می پردازد:
خِرد افسر شهریاران بود                  خرد زیور نامداران بود
افسر = کلاه / شهریار = بزرگ، شاه / نامداران = انسانهای مشهور.
( خرد مانند کلاهی که نشانه بزرگی است، داشتن آن برای شاه نشان از بزرگی و دانایی او دارد و باعث آراستن و زینت انسانهای مشهور است ).
خِرد زنده جاودانی، شناس                خِرد مایه زندگانی، شناس
( خرد دلیلِ زندگی و مانع از مردن فکر و اندیشه انسان خردمند می شود و باعث می شود نام نیک او برای همیشه جاویدان بماند و به زندگی او حیات می بخشد ).

خِرد رهنُمای و خرد دلگشای            خرد دست گیرد بهر دو سرای
دو سرای = دنیا و آخرت.
بعد از آن درباره آفرینش  جهان ابیاتی می آورد :
ز آغاز باید که دانی درست              سر مایه گوهران از نَخُست
( ابتدا باید درباره آغاز آفرینش و اینکه خداوند از چه چیزی جهان را آفریده به خوبی بدانی ).
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید            بدان تا توانائی آمد پدید
( در آغاز آفرینش هیچ چیزی وجود نداشت و خداوند با همین هیچی جهان را خلق کرد و توانایی او آشکار شد ).
سپس در مورد چگونگی آفرینش مردم سخن می گوید :
ترا از دوگیتی برآورده اند               بچندین میانجی به پرورده اند
( میانجی ها منظور پدر و مادر و آب و خاک و.......انسان در دامان اینها پرورش یافته و بزرگ شده است ).
نخستین فطرت پسین شمار              تویی خویشتن را ببازی مَدار
( ابتدا و انتهای تمام آفریده های جهان و اشرف مخلوقات تو هستی پس جایگاه خودت را بدان و به کارهای بی ارزش مشغول نشو ).
پس ازاین، درباره آفرینش آفتاب و ماه و ستایش رسول خدا (ص) ابیات خواندنی می آورد.
ازین مطالب که بگذریم درباره چگونگی جمع آوری داستانهای شاهنامه سخن می گوید. آنچه فردوسی به آن نیاز داشت داستانهایی بود که پراکنده در دست دیگران افتاده بود:
یکی نامه بود از گَهِ باستان               فراوان بدو اندرون داستان
پراکنده در دست هر مؤبدی              ازو بهره ای برده هر بِخردی
ز هر کشوری مؤبدی سالخَورد          بیاورد و این نامه را گِرد کرد
نامه = در قدیم به معنای کتاب / گهِ باستان = زمان قدیم / مؤبد = روحانی زرتشتی / گِرد کرد = جمع آوری کرد.
( عمدتا این داستانها از دل پیرها گفته و نوشته شد ).


هدف فردوسی از سُرایش شاهنامه : معرفی چگونگی لغزش و در نتیجه سقوط انسان از جایگاه شهریاری ( بزرگ )  خود و دور شدن او از نیروی های ایزدی ( الهی ).
که گیتی به آغاز چون داشتند              که ایدون بما خوار بگذاشتند
( در آغاز مرتکب چه رفتارهایی شدند که این چنین انسان دچار خواری گشت و بیمار شد ).
چگونه سرآمد به نیک اختری             بریشان همه روز کُند آوری
( چطور روزگار خوبشان و آن دلاوریها به پایان رسید ). نیک اختری = خوش اقبالی /
کُندآوری = دلاوری

بعد از شاعری به نام دقیقی که هزار بیت از شاهنامه را سروده بود و به دست غلامی کشته شد، فردوسی دوست داشت که  کار او را به اتمام برساند، اما مشکلاتی داشت که آنها را اینگونه بیان می کند :
مگر خود درنگم نباشد بَسی                   بیاید سپردن بدیگر کسی
( بهتر است کسی دیگر اینکار را انجام دهد و شاید عمر من تا به پایان رسیدن کتاب نرسد و بهتراست به شخصی دیگر این کار سپرده شود )
و دیگر که گنجم وفادار نیست                همان رنج را کس خریدار نیست
( شاید اندوخته مالی ام برای  ادامه اینکار کافی نباشد و این برای کسی مهم نیست ).
زمانه سراسر پر از جنگ بود                بجویندگان بَر جهان تنگ بود
فردوسی بزرگ هنگامی تصمیم به سُرایش شاهنامه گرفت که جامعه نیاز به کمک داشت و همه جا جنگ و دشمنی بود.

 هدف او گفتن حقیقت به انسانهایی بود که از نیروهای ایزدی ( خداوند-الهی ) خود دور شده بودند و همه وجودشان را نیروهای اهریمنی ( شیطانی ) مانند کینه و نیرنگ فرا گرفته بود.
نیروهای ایزدی = ایمان به خدا، عشق، صلح و دوستی، خدمت کردن به خلق خدا، صبر و شکیبایی، توکّل به خدا در همه کارها، احترام به دیگران، آرامش، اندیشیدن قبل از انجام هر کاری، مشورت کردن، تندرستی و . . .
نیروهای اهریمنی = کفر، کینه، دشمنی، رَشک، حرص و آز، خودخواهی، عجله کردن در کارها، خشم و . . .