اولين روز تابستان سالروز تولد مصطفي رحماندوست شاعر و نويسنده كودكان و نوجوانان ايران است. رحماندوست در بخشي از شرح حال خود در كتابخانه ملي كودكان و نوجوانان ايران نوشته است : "در نخستين روز تيرماه 1329در همدان به دنيا آمدم. كودكی قابل ذكری نداشتم. مثل همهِ بچهها بازی ميكردم و درس ميخواندم. اسباببازی مهمی نداشتم. وسيله بازي فردی من جوي آب توی كوچه بود. سدّی جلو خانهمان ميساختم و حركت آب را به سوی درخت های حاشيهِ جوی هدايت میكردم. حوضچهای هم پديد میآمد كه من پاچه شلوارم را بالا بزنم و پاهايم را در خنكی آب حوضچه بازی بدهم.
كلاس پنجم دبستان بودم كه فهميدم ميتوانم شعر بگويم. بعد از نيمه شبي از خواب بيدارم كردند كه به حمام برويم. هفتهاي يك بار شب ها به حمام ميرفتيم، چون حمام محلّه ما روزها زنانه بود. بوق حمام را كه ميزدند از خواب بيدارمان ميكردند و با چشم هاي خوابآلوده كوچههاي تاريك را بقچه به بغل پشت سر ميگذاشتيم تا به حمام برسيم. در حمام كار ما بچهها كمك كردن به بزرگترها بود: سرِ يكي آب ميريختيم، پشت آن يكي را كيسه ميكشيديم و...
آن شب هم به دستور پدر، مشغول كمك كردن به بندهِ خدايي بودم كه بسيار ضعيف و لاغر بود. پوست و استخواني بود و ستون فقراتش را ميشد شمرد. تعجب كردم. علت لاغري پيش از حدش را پرسيدم. از روزگار ناليد و بيماري طولاني و اين كه مسافر است و بايد به شهرش برگردد. آمده بود تا تن و بدني بشويد. به خانه كه برگشتم نتوانستم بخوابم. سعي كردم شرح رنج آن بندهِ خدا را بنويسم. نوشتم:
بود مسافر يكی اندر به راه توشه كم راه فزون بیپناه
و همينطوري ادامه دادم و فردا، سر كلاس خواندم و معلم گفت كه تو شاعري و اين كه نوشتهاي شعر است. بعدها فهميدم كه مصرع نخست اين نوشتهام، برگرفته از يكي از ابيات صامت بروجردي است".
علاوه بر شعر كودك و نوجوانان حفظ و نگهداري افسانه ها و داستان هاي ايراني از مهمترين دل مشغولي هاي مصطفي رحماندوست است. او در شعر غصه قصه هاي قديمي كه در كتاب گل لبخند و سلام منتشر شده است از زبان يك افسانه قديمي مي گويد:
اي كاش بنويسد مرا هم
دست هنرمندي توانا
تا خانه ام تنها نباشد
در سينه ها و در زبان ها
اي كاش يك نقاش خوش ذوق
با رنگ ها رويا بسازد
از ماجراهاي قشنگم
نقاشي زيبا بسازد
تا اينكه مثل دوستانم
يك قصه يك رويا شوم من
يعني كتاب قصه اي با
نقاشي زيبا شوم من
رحماندوست كودكان و نوجوانان را بسيار دوست دارد و براي آنكه آنها كتاب بخوانند و درباره خوانده هايشان فكر كنند، احترام بي اندازه قائل است. او در شعر ريشه باز در آب است كه در كتاب آسمان هنوز آبي است بچه ها را دلخوشي براي رويش دوباره مي داند:
باز بچه ها هستند
چشم آشنايي هست!
در بهار تقويمم
باز برگ هايي هست
قصه باز هم خوب است
شعر همچنان زيباست
لالاي موسيقي
آشناي گوش ماست
باز هم خدايي هست
لحظه دعايي هست
سجده هاي طولاني
لطف ربنايي هست
ريشه همچنان در آب
از بهار مي گويد
من چرا نرويم، چون
گل هنوز مي رويد
كتابخانه ملي كودكان و نوجوانان ايران از طرف اعضاي كتابخانه تولد ايشان را صميمانه تبريك مي گويد و برايشان آرزوي سلامتي و بهروزي دارد.
شما مي توانيد از طريق صفحه شخصي نويسنده، به تمام كتاب هاي مصطفي رحماندوست كه در كتابخانه موجود است، دسترسي داشته باشيد. همچنين مي توانيد پيام خود را از همين صفحه براي ايشان ارسال كنيد.