تازه های وب سایت > جزئیات تازه های سایت
 
  کتاب خوانی کتابخانه شخصی کتاب های برگزیده ایران شناسی گالری بچه خوانی
بازگشت به صفحه قبل
 
     
 

دوم اردیبهشت: زادروز قیصر امین پور نظردهی (1) تعداد بازديد (2890)

در كتاب چار فصل زندگي

صفحه ها پشت سر هم مي روند

هريك از اين صفحه ها، يك لحظه اند

لحظه ها با شادي و غم مي روند

زندگي تركيب شادي با غم است

دوست مي دارم من اين پيوند را

گرچه مي گويند شادي بهتر است

دوست دارم گريه با لبخند را

 

دوم ارديبهشت سالروز تولد قيصر امين پور است. او در سال 1338 در شهرستان دزفول استان خوزستان به دنيا آمد. دوره راهنمايي و متوسطه را در همان شهر گذراند و در سال 1357 در رشته دامپزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد، اما پس از مدتي از اين رشته انصراف داد و در سال 1363 در رشته زبان و ادبيات فارسي به دانشگاه رفت و اين رشته را تا مقطع دكترا ادامه داد. بيشتر مردم او را به عنوان يك شاعر خوش ذوق و سخن دان مي شناسند. دريغ كه او خيلي زود و در روز هشتم آبان 1386 از ميان ما پر كشيد.

پايگاه كتابخانه ملي كودكان و نوجوانان ايران امكان نمايش دو كتاب ارزشمند ايشان را براي مطالعه اعضا فراهم كرده است: كتاب "به قول پرستو" و كتاب "ظهر روز دهم" كه هر دو برنده جايزه جشنواره كتاب كانون پرورش بوده اند.

تاكنون اعضاي پايگاه  "به قول پرستو" را 823 مشاهده كرده اند و تعداد بازديد از  "ظهر روز دهم" 247 بار بوده است.

در ميان نظرهايي كه براي كتاب ها آمده است، نظر سما معاني از اعضاي فعال پايگاه درباره كتاب "ظهر روز دهم" را با شما به اشتراك  مي گذاريم.

 

 

سما معاني (پنجم بهمن 1389):

 با عرض سلام و خسته نباشید کتاب ظهر روز دهم کتاب خیلی خیلی خوب و قشنگی بود. این کتاب در قالب شعر نو به واقعه ی عاشورا می پردازد و شرح به میدان رفتن کودکی ست که پدرش نیز در همین روز به شهادت رسیده است. کودک مردانه به قلب دشمن حمله ور می شود و... . شاعر با به کارگیری نکات ظریف اثری زیبا آفریده که فرد با مطالعه ی آن خود را در میان میدان جنگ حس می کند. آرایه هایی چون جان بخشی و مراعات نظیر حس و حالی وصف ناپذیر به شعر بخشیده اند: و زمین و آسمان لرزید: کودکی تنها به میدان رفت... تاکنون در هر کجا پیران , کودکان را درس می دادند... لیک این کودک , در دل میدان به پیران درس می آموخت... چشم هایش را به آن سوی سپاه تیرگی می دوخت؛ سینه اش از تشنگی می سوخت... . این بخشی از شعر بود که خیلی به دل من نشست. بخش هایی شبیه به این در کتاب زیاد دیده می شود که من نمی توانم همه را بیان کنم . اما حتما مطالعه ی این کتاب را به همه ی دوستان عزیزم توصیه می کنم. پیش از این هم این شعر را در جایی خوانده بودم اما بازخوانی آن نه تنها خسته کننده نبود, بلکه به نظر شعر باز هم زیباتر شده بود. امید است که روح شاعر بزرگ آن , مرحوم قیصر امین پور , قرین رحمت الهی گردد.